بخش دوّم: رابطهی خودسازی با خودشناسی | ۴
كسانی كه در راه خودشناسی اسلامی قدم ننهادهاند، حق دارند كه خويشتن را حيوانی مترقّی بپندارند. بديهی است نهايت رشد حيوان مترقی در چريدن و لميدن و هوسرانی بيشتر است، ولی كسی كه به روح الهی خويش پی برده؛ روحی كه منتسب به بارگاه ربوبی و با استعدادهای بینهايت است، به خودسازی میپردازد، زيرا میداند شخصيّت ملكوتی انسان مثل رشد جسمانی، خود به خود حاصل نمیشود، به تلاش و سازندگی نياز دارد، همانگونه كه در كسب هنرها و فنون، حتی بسياری از ورزشها، نياز به كلاس، تمرين، تداوم كارورزی داريم و يك روزه، هنرمند، ورزشكار، خطّاط و نقّاش نمیشويم، نسبت به روح نيز بايد دست به كار شويم و فضايل اخلاقی را در خويش ايجاد كنيم، موانع راه و گناه را از سر راه برداريم.
نكته مهّم اين جاست كه اگر هنرها، فنون و... سقف و شيوه خاصی دارد، پرورش روح انسانی حدّ و مرز و نهايتی ندارد. راه تقرب به خدا و تكامل، باز و مسيرش بسی دراز است. نمونهاش اوليای الهی، اصحاب پيامبران و امامان، شهيدان و صالحاناند كه دارای مراتب متفاوتی هستند و بسان انوار گوناگون، هر كدام تا اندازهای تقويت شدهاند و بيش از آن هم میتوانستهاند پيش روند.
به همين جهت در قيامت كه چهرههای باطنی آشكار میشود، هر كس حسرت میخورد و احساس زيان و غبن میكند، زيرا میبيند بيش از آنچه رشد كرده است نيز میتوانست ترقّی نمايد. از نامهای قيامت «يَوْمُ التَّغابُنِ» «يَوْمَ الحَسْرَةِ» است.
حضرت علی(ع) كه جان پيامبر(ص) و از والاترين انسانهای معصوم و كامل است، در نامهاش به فرماندار بصره، عثمان بن حنيف مینويسد:
... من با تقوا، نفس خويش را پرورش میدهم و تربيت میكنم، تا روز قيامت، ايمن و آسوده به صحرای محشر آيد.[1]
آيا ما كه خود را از دوستان اهل بيت(ع) میدانيم نبايد هشيار باشيم و با خواهشهای نفسانی همراهی نكنيم.
برنامهی خودسازی اسلامی از پيش از تولّد شروع میشود و تا پايان عمر ادامه دارد، گرچه رعايت آداب ازدواج و زمينههای رشد معنوی كودك تا زمان تكليف، برعهدهی بزرگترهاست، ولی از آن پس بر عهدهی خود ما و هميشگی است و اختصاص به يك دوره ندارد.
برخی عرفانها يا مكاتبی كه به شخصيت درونی و روح توجه دارند، برنامههايی ـ كه بینقص و اشكال هم نيست ـ دارند، ولی بسيار محدود و ناقص است و موقت؛ مثلاً چلّه نشينیهای همراه با انزوا و دور از اجتماع، يا برخی ورزشها كه به تقويت اراده و يا با همان جنبههای حيوانی بيشتر سروكار دارند تا شخصيت ملكوتی، ولی مراقبت و رياضتهای معنوی اسلامی، جامع، كامل و هميشگی است. نه تنها چهل روز و با ترك كارهای اجتماعی، بلكه در تمام عمر و با انجام مسئوليتهای اجتماعی. گفتنی است كه تمامی عمر هم برای ساختن شخصيت انسانی كه شالودهی هميشگی و ابدی خواهد داشت كم است.
حضرت علی(ع) میفرمايد:
نفس تو، دشمنی است در حال جنگ و مخالفی آمادهی يورش و حمله، اگر لحظهای از آن غافل شوی تو را میكشد.[2]
و میفرمايد:
تلاش خويش را برای اصلاح نفس رها مكن، زيرا در اين راه چيزی جز تلاش و كوشش و جدّيت، تو را ياری نمیكند.[3]
با خود شناسی اسلامی است كه انسان احساس میكند در ميان موجودات، جايگاهی بس والا دارد و نبايد خود را ارزان بفروشد چه رسد به اين كه نوكری و بندگی مخلوقات را پذيرا شود.
امام علی(ع) میفرمايد:
كسی كه خودش در نظر خود پست باشد [و مورد خودسازی قرار نگيرد] از او اميد خيری نداشته باش.[4]
نيز میفرمايد:
كسی عاجزتر نيست از آن شخص كه نفس خود را مهمل و رها گذارده و در نتيجه، نابودش كرده است.[5]
ناگفته نماند كه اومانيسم نيز «انسان» را مدار، محور و معيار همهی حقايق میداند و همه هستی را در خدمت خود میخواهد، ولی تنها همان جنبهی حيوانی و مادّی خود كه چنين تفكّری در واقع نوعی خودپرستی است كه زيانش بيش از قدرت پرستی و بت پرستی است. اين افراد شعارهای زيبای آزادی، خرد گرايی؛ يعنی تجربه گرايی و طرد وحی، تساهل و تسامح، سكولاريزم و... را ادعا میكنند، ولی همه را در راه بندگی هوای نفس و در جهت بعد حيوانی انسان قرار میدهند.[6]
اين شيوه نيز جاهليت جديدی است با شعارهای زيبا و از خود بيگانگی كامل كه انسان را از حيوانات پستتر میكند و وارد جايگاه اسفل سافلين میسازد.
«انسان» در بينش اسلامی دارای كرامت و فضيلت ذاتی و استعدادی است؛ يعنی اگر زمينهها و استعدادها و سرمايهاش را در راه خود حيوانی هزينه كند سقوط میكند، ولی اگر مسير ملكوتی و راه جنبهی انسانی را در پيش بگيرد متعالی و مترقّی میگردد تا جايی كه انسانهای معصوم و خودساخته، عالیترين مصداق، خليفة الله، حجة الله و... قرار میگيرند، پس همهی ما میتوانيم مسير بعد معنوی خويش را ادامه دهيم و به سوی قرب الهی گام برداريم و به چشماندازی بنگريم كه به عنوان مقام انسان تعريف شده است؛ انسان مسجود ملائكه، خليفة الله، حجة الله، معلّم ملائكه و تفضيل داده شده بر بسياری از آفريدگان شد و امانتدار الهی گرديد.
قرآن كريم میفرمايد:
و به ياد آور زمانی را كه خداوندگارت به فرشتگان فرمود: به راستی من بر روی زمين جانشينی قرار خواهم داد. فرشتگان [كه در آغاز، بعد حيوانی انسان را كه خون ريز و مُفسد است میديدند] گفتند: آيا در زمين كسی كه فساد كند و خونها ريزد، [را خليفه خود] قرار میدهی؟ با آن كه ما با ستايش، تو را تنزيه و تقديس و عبادت میكنيم؟ خداوند فرمود: من چيزهايی میدانم كه شما نمیدانيد.[7]
تكريم و ارجمندی انسان بر بسياری از مخلوقات در سوره اسراء، چنين مطرح شده است:
فرزندان آدم را حقيقتاً گرامی داشتيم و آنان را در خشكی و دريا بر مركب سوار كرديم و از چيزهای پاك به ايشان روزی داديم و بر بسياری از مخلوقات به گونهای برجسته، برتری و فضيلت داديم.[8]
در چند آيه كه آنچه در آسمان و زمين است همه برای انسان و در تسخير او يا برای او آفريده شده است، میفرمايد:
آيا مشاهده نكردند و نينديشيدند كه به راستی خدا آنچه را در آسمان و زمين است برای شما مسخر ساخته و نعمت آشكار و پنهان خود را به طور كامل بر شما فرو ريخت.[9]
نيز میفرمايد:
و خداوند كسی است كه همهی آنچه در زمين است برای شما آفريد.[10]
نيم نگاهی به سرمايهای گرانبها كه خداوند تعالی در نهاد آدمی نهاده است، او را در مسير خودسازی كمك میكند. عزيزان گرامی! بياييد با گنج معنوی و ارزشهای وجودی خويش آشنا شويم و با خودسازی، زمينه رشدی را كه در فرايند هستی خود داريم ضايع نسازيم و خود حيوانی را اصيل نگيريم كه در اين صورت، خود را به بهايی ناچيزی فروختهايم و به حقير ماندن و پستی، تن دادهايم. در صورتی كه اگر خود ملكوتی خويش را با تمامی دنيا هم عوض كنيم، زيان است.
امام علی(ع) در توجه دادن ما به اين گنج نفيس، هشدار میدهد:
وجود و نفس شما بهايی جز بهشت ندارد، پس آن را جز به بهشت نفروشيد.[11]
نيز میفرمايد:
بد سودايی است كه دنيا را بهای خودت ببينی.[12]
يعنی تو بيش از دنيا میارزی، گوهر وجودت بسيار پربهاست. اين گهر را تباه نكن. وقتی انسان میتواند در سايهی بندگی خدا به عظمت برسد، چرا با گناه و خلاف، به پستی سقوط كند؟ وقتی میتواند تن را مركب صعود و پرواز روح سازد، چرا در قيد و بند خود حيوانی و شهوات و تعلقات، اسير گردد؟ آيا معنای اين، نشناختن بهای وجود نيست؟
حضرت اميرالمؤمنين(ع) میفرمايد:
بر روی كرهی زمين، چيزی نزد خدا گرامیتر نيست از آن نفسی كه مطيع دستور او باشد.[13]
باز میفرمايد:
حقيقتاً از دوست داشتنیترين بندگان نزد خدا، آن بندهای است كه خدا او را بر مبارزه با نفس [حيوانیاش] كمك كند، در نتيجه، حزن را لباس زيرين و خوف خدا را روپوش خود ساخته و بر اثر آن، چراغ هدايت در دلش تابيده و خود را برای روزی كه [در قيامت بر خداوند] درآيد همانند [مهمانی كه میخواهد به مهمانی برود] آماده ساخته است.[14]
از ارزشهايی كه در قرآن برای انسان ملكوتی مطرح است، حامل امانت الهی بودن است، میفرمايد:
ما بر آسمانها و زمين و كوهها امانت را عرضه كرديم همه امتناع كردند و از حمل آن ترسيدند، اما انسان پذيرفت... .[15]
حمل امانت الهی افتخاری است بس بزرگ برای انسان اگر آن را به شايستگی بر سر منزل مقصود برساند، ولی اگر اسير جنبههای حيوانی خويش و ضايع كنندهی امانت باشد، نادان و ستمگر خواهد بود.
دربارهی مقصود از «امانت» تفسيرهای متعددی هست، از جمله: «تكليف، طاعت الهی، ولايت اميرالمؤمنين(ع)[16] و هر نوع امانت».
انسانهايی كه خود را بشناسند و در سايهی ايمان و عمل، به خودسازی بپردازند میتوانند از فرشتگان برتر شوند. عبدالله بن سنان میگويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: فرشتگان برترند يا فرزندان آدم؟ فرمود: اميرمؤمنان علی بن أبی طالب(ع) میفرمايد:
خداوند عزوجل در نهاد فرشتگان، عقل بی شهوت قرار داد، در ستوران، شهوت بدون عقل و در فرزندان آدم نيز هر دو را نهاد، پس [از انسانها] هر كه عقلش بر شهوتش چيره شود، او از فرشتگان بهتر است و هر كس شهوتش بر عقلش چيره گردد، بدتر از بهايم و چارپايان است.[17]
بنابراين، آدمیزاد با وجود داشتن جنبههای حيوانی و نيازهای مادی، نفس ملكوتی و شخصيت واقعی خود را اصيل میداند و خواستههای حيوانی را محدود میكند، ولی فرشتگان بی آن كه هوا و هوس و شهوتی داشته باشند پيرو عقلاند و اين است راز و نكتهای كه دشواری راه انسان پاك را نشان میدهد.
البته منظور از برتری انسان بر فرشتگان، اين نيست كه تك تك افراد بشر از فرشتگان بالاترند، زيرا روشن است فرشتگان، موجوداتی ملكوتی و معصوماند، اما انسان افراد گوناگون و عرض عريض دارد. بسياری از انسانها نه تنها هيچگونه فضيلتی ندارند، بلكه به تعبير قرآن، بسان چارپايان، بلكه گمراهتر از آنها هستند.
انبيا و امامان معصوم(ع) هم يقيناً از فرشتگان برترند. در روايتی آمده است:
چون حضرت آدم(ع) از دنيا رفت، هبة الله [فرزند آدم] به جبرئيل گفت: ای رسول خدا! پيش آی و بر نبی خدا نماز بگزار، جبرئيل گفت: خداوند عزوجل به ما فرمان داد كه برای پدرت سجده كنيم، پس ما بر [فرزندان نيكوكار] او سبقت نمیگيريم.[18]
و در روايتی آمده است:
در شب معراج نيز جبرئيل به حضرت رسول(ص) گفت: «از زمانی كه موظف شديم بر آدم سجده كنيم، بر آدميان پيشی نمیگيريم».[19]
پيامبران و اوصيايشان و حجتهای الهی بر آفريدگان، از فرزندان آدم هستند نه فرشته يا جن. بنابراين، حضرت محمد(ص) پيامبر انسانها، فرشتگان و جن میباشد.
در روايتی آمده:
خدای عزوجل آفريدهای گرامیتر از مؤمن در پيشگاه خدای عزيز و جليل نيافريده است، زيرا فرشتگان خدمتگزاران مؤمنان هستند و جوار الهی از آن مؤمنان است و بهشت از آن مؤمنان است... .[20]
و در حديث امام رضا(ع) آمده:
بیگمان، فرشتگان، خدمتگزاران ما [اهلبيت] و خدمتگزاران دوستان ما هستند.[21]
خودشناسی موجب میشود كه انسان با آگاهی از جايگاه رفيع خود در جهان هستی و آگاهی از توانايیها و امكاناتی كه خدا در اختيارش نهاده است مسير صحيح به كارگيری امكانات و پاسداشت كرامت و منزلت ويژهی خود را باز يابد و شكرگزار خدا باشد.
راستی چقدر زيانكاراند افرادی كه نهايت سعادت آدمی را خوشگذرانی چند روزهی دنيايی، آن هم به هر قيمتی كه شده، میدانند! آيا بلهوسی و غرق شدن در هوا و هوس، هدف آفرينش است؟ آيا عبرت نمیگيرند از گذشتگانی كه به آرزوی خوشگذرانی، همين زندگانی چند روزهی دنيوی خود را تباه كردند و به آن هم نرسيدند! مگر امكان دارد كسیكه غرق در غفلت از ياد خداست، خوش باشد، مگر میتوان در رودخانهی زندگانی دنيا بر خلاف مسير سيل شنا كرد! نظام هستی، خلاف سنّتهای حاكم را تحمل نمیكند، لذايذ و نعمتهای الهی برای رفع نياز بشر است، نه برای اين كه بت انسان گردد و يا مقصد و هدفش باشد.
1- چرا كسی كه به روح الهی خويش پی برده؛ به خودسازی میپردازد؟
2- خودشناسی چه نتایجی به دنبال دارد؟
[1]. همان، نامهی 45: «و إِنّما هِىَ نَفْسٌ أروضُها بالتقوی، لتأتّی آمنةً يومَ القيامة».
[2]. تميمی آمدی، غررالحكم، ج 6، ص 179، ح 9984: «نفسُك عدوُّ و ضدٌّ مواثِبُ، إن غفلتَ عنها قَتَلْتَك».
[3]. همان، ص 315: «لا تَتركِ الاجتهادَ فی نَفسِك؛ فإنّه لا يُعينك إلاّ الجدّ».
[4]. همان، ج 5، ص 443: «من هانت عَليه نفسُه فلاترجُ خيرَه».
[5]. همان، ج 6، ص 437: «لا عاجزَ أعجزُ ممّن أَهملَ نفسَه فأَهلَكَها».
[6]. در بحث از آثار «ترك خودشناسی و خودسازی» مشخصات اين نوع افراد بيشتر بيان میگردد.
[7]. بقره، آيهی 30 و 31: «وَ إِذ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرضِ خَلِيفَةً قالُوا أتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ».
[8]. اسراء آيهی 70: «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَفَـضَّلْناهُمْ عَلی كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً».
[9]. لقمان، آيهی 20: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِیالسَّمواتِ وَما فِی الأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً».
[10]. بقره، آيهی 29: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الأَرضِ جَمِيعاً».
[11]. نهجالبلاغه، حكمت 456: «لَيس لِأْنْفُسِكُم ثَمَنٌ إلاّ الجنّةَ، فَلا تَبيعُوها إلاّ بِها».
[12]. همان، خطبه 32: «لبئس المتجر أن تری الدنيا لنفسك ثمناً».
[13]. تميمی آمدی، غررالحكم، ج 5، ص 92: «ليس علی وجهِ الارضِ أكرمُ علی اللهِ سبحانه من النفسِ المطيعةِ لأمرِه».
[14]. همان، ج 2، ص 561: «إنّ من أحبَّ العبادَ إلی الله عبداً أعانَه علی نفسِه، فاستَشعر الحزنَ و تَجَلْبَبَ الخوفَ، فزَهَر مصباحُ الهدی فی قلبِه و أَعَدَّ القِری لِيومِه النازلِ بِه».
[15]. احزاب، آيهی 72: «إِنّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَالجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً».
[16]. ر . ك: طبرسی، مجمع البيان، ج 8، ص 186، ذيل آيهی 72 سورهی احزاب؛ كلينی، الكافی، ج 1، ص 43، ح 3، ملاصالح مازندرانی، شرح اصول كافی، ج 7، ص 52؛ صفار قمی، بصائرالدرجات، ص 96 و شيخ صدوق، معانی الأخبار، ص 110.
[17]. حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 15، ص 209، ح 2.
[18]. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 163، ح 465 و شيخ طوسی، تهذيب، ج 3، ص 330.
[19]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 8: «إنّا لا نَتقدّمُ علی الآدميّين منذ أَمرَنا بالسجودِ لآِدَم».
[20]. كلينی، اصول كافی، ج 2، ص 33، ح 2: «ما خَلَق اللهُ عزّوجلّ خَلْقاً أكرمَ علی اللهِ عزّوجلّ من المؤمِن لأنّ الملائكةَ خُدّام المؤمنينَ، و أنّ جوارَ اللهِ للمؤمنين و أنّ الجنةَ للمؤمنين..».
[21]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 237، ح 22 و همو، عللالشرائع، ج 1، ص 5: «ان الملائكةُ لخدّامُنا و خُدّامُ محبّينا».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی